یادش بخیر :)
پارسال یکی از همکلاسیام، یه بار خواست سر آزمون تستی ریاضی از روی من تقلب کنه. بدبخت فقط هم یه دونه سوال از روی برگهی من زد. (منم که تو عمق سوالا بودم، اصلا متوجه اطرافم نبودم!)
بعد از آزمون دیدم همهی سوالارو درست جواب دادم الا اون یه دونه سوالی که اون از روی برگهی من دیده بود :d
همکلاسیم دیگه نمیدونست خودشو بزنه یا منو =)
اصلا بعد از اون دیگه آدم سابق نشد =)
آقا من به شدت دلم رفتن میخواد، تنها وابستگیم به این شهرم کوه هاش بود الان دیگه کاملا آمادم با تمام بغض قید فرخشادو بزنم و برای یه مدت طولانی فقط از اینجا برم و ریخت بعضی از آدم های دوست نداشتنی رو دیگه نبینم ، ولی کجا برم ؟ بی مقصدی و آوارگی بدترین دردمه !
برای دوستای وبلاگی که دانه به دانه از این کشور دارن میرن هم خوشحالم و هم ناراحت
آخرین بار برای تینا که مقصدش کاناداس و مهدیار که رفت اسپانیا میخواستم بزنم زیر گریه :(
چرا ؟ چون با وجود مجاز
درباره این سایت